«ملکولم کلارک» از داستان های خنده دار خود و دیگران در مورد پوکر میگوید
داستان های پوکر – معمولا پوکربازها تا حدی دیوانه هستند. اکثر مردم فکر میکنند که دیوانه بازی آن ها فقط در مورد پول است ولی به نظر من همه ما در این مورد اتفاق نظر داریم که سبک زندگی و داستانهای آنها بسیار جالب توجه است. من خودم را با خواندن آنلاین بعضی از خنده دار ترین داستان های پوکر سرگرم کردهام و بعضی از تجربههای شخصی خودم را هم به یاد دارم. امیدواریم این داستانها صادقانه باشد و فکر هم میکنم که همین طور است. امیدوارم در انتخاب آنها عدالت را رعاایت کرده باشم، چون فضای محدودی برای بیان آنها وجود دارد.
در ادامه برخی از داستانهای خنده دار مورد علاقه خودم را آورده ام. ۀخرین مورد مربوط به خودم است که چند سال پیش برایم اتفاق افتاد و به قدری خنده دار است که تا به حال قراموشش نکرده ام و مطمئنم هیچ وقت هم فراموش نخواهم کرد.
محض رضای فِدکس!
این مورد برای من جالب بود و موقع خواندن آن به خنده افتادم. تا حدی به موضوع “اثر پروانهای” شبیه است و وقتی به آن فکر میکنید ذهنتان درگیر این مسئله میشود که زندگی چقدر میتواند احمقانه باشد.
در سال 1973، فدکس کمپانی چند میلیارد دلاری امروزی نبود. در مشکلات زیادی غوطهور بود و کمپانی به 5،000$ آخر خود در حساب بانکی رسیده بود و مالک آن «فرِد اسمیت» با صورت حساب 24،000$ سوخت مواجه شده بود. فرِد تصمیم گرفت با استیل کامل با 5،000$ آخر خود راهی لاس وگاس شود و آن را به قمار بزند (چنانچه راه منطقیاش هم همین است!). کارتها به موقع برای او خوردند و او 5،000$ را به 27،000$ تبدیل کرد و کمپانی را نجات داد. در مدت 40 سال از آن ماجرا فدکس به کمپانی عظیم امروزی تبدیل شده و به فرد ثروت خالص 2 میلیارد دلاری داده است. یک لحظه به این موضوع فکر کنید! نمیدانم او آن شب به دیلر انعام داد یا نه؟!
سمت راستت را از چپت تشخیص بده
در یک تورنومنت با ورودی کم در آمریکا، یک مرد جوان استک کوچک ژتونهای خودش را در دست گرفته بود و در انتظار یک دست خوب بود. او که دو کارت خودش را در یک دست و ژتونهای باقیماندهاش را در دست دیگر گرفته بود. نگاهی به کارتهایش میکند و بعد از لحظه ای فکر کردن ژتونهای خودش را به وسط میز پرت میکند و همزمان میگوید: «فولد». دیلر میگوید: «ولی ژتونهایت را دورن پات انداختی؟» بازیکن روی صندلی مینشیند و زیر لب فحش میدهد. مشخص میشود که فراموش کرده است که ژتونهایش در کدام دستش بوده است و قصدش این بوده است که با دست دیگرش پرتاب را انجام دهد! (کارتهایش را فولد کند). متاسفانه خدایان پوکر به کمک او نیامدند و او از تورنومنت حذف شد. حداقل به نظر میرسد که تصمیم درستی برای فولد دستش گرفته بوده است؛ قبل از این که تصمیم اشتباه دور ریختن ژتونهایش را بگیرد!
قسمت دوم داستان های خنده دار پوکر